×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

سخنان بزرگان با معنا

تفسیر عشق

عشق گاهی خواهش برگ است در اندوه تاک
عشق گاهی رویش برگ است در تن پوش خاک
عشق گاهی ناودان گریه ی اشک بهار
عشق گاهی طعنه بر سرو است در بالای دار
عشق گاهی یک تلنگر بر زلال تنگ نور
پیچ و تاب ماهی اندیشه در ژرفای تور
عشق گاهی می رودآهسته تا عمق نگاه
همنشین خلوت غمگین آه
عشق گاهی شور رستن در گیاه
عشق گاهی غرقه ی خورشید در افسون ماه
عشق گاهی سوز هجران است در اندوه نی
رمز هوشیاریست در مستی می
عشق گاهی آبی نیلوفریست
قلک اندیشه ی سبز خیال کودکیست
عشق گاهی معجز قلب مریض
رویش سبزینه ای در برگ ریز
عشق گاهی  شرم خورشید است  در قاب غروب
روزه ای با قصد قربت ذکر بر لب پایکوب
عشق گاهی  هق هق آرام  اما بی صدا
اشک ریز ذکر محبوب است  در پیش خدا

عشق گاهی طعم  وصلت می دهد
مزه ی شیرین  وحدت می دهد
عشق گاهی  شوری هجران دوست
تلخی هرگز ندیدن های اوست
عشق گاهی یک سفر در شط شب
عشق پاورچین نجوای دو لب
عشق گاهی  مشق های کودکیست
حس بودن با خدا در سادگیست
عشق گاهی  کیمیای زندگیست
عشق در گل  راز ناپژمردگیست
عشق گاهی  هجرت از من  تا ما شدن
عشق یعنی با تو بودن ما شدن
عشق گاهی بوی رفتن می دهد
صوت شبناک تو را سر می دهد
عشق گاهی نغمه ای  در گوش شب
عادتی شیرین  به نجوای دو لب
عشق گاهی  می نشیند روی بام
گاه با صد میل  می افتد به دام
عشق گاهی  سر به روی شانه ای
اشک ریز آخر  افسانه ای
عشق گاهی  یک بغل دلواپسی
عطر مستی ساز  شب بو اطلسی
عشق گاهی هم حکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند
عشق گاهی نو بهاری  گاه پاییزی سرخ زرد!
گاه لبخندی به لب های تو  گاهی کوه درد
عشق گاهی  دست لرزان تو می گیرد  درون دست خویش
گاه مکتوب تورا ناخوانده می داند زپیش
عشق گاهی راز پروانه است  پیرامون شمع
گاه حس اوج تنهاییست در انبوه جمع
عشق گاهی  بوی یاس رازقی
ساقدوش خانه ی  بن بست یاد مادری
عشق گاهی هم خجالت می کشد
دستمال تر به پیشانی عالم می کشد
عشق گاهی  ناقه ی اندیشه ها را  پی کند
هفت منزل را  تا رسیدن بی صبوری طی کند
عشق گاهی هم نجاتت می دهد
سیب در دستی و صاحبخانه راهت می دهد
عشق گاهی در عصا پنهان شود
گاه بر آتش  گلستان می شود
عشق گاه  رود را خواهد شکافت
فتنه ی نمرودیان زو رنگ باخت
عشق گاهی خارج از  ادراک هاست
طعنه ی لولاک  بر افلاک هاست
عشق گاهی  استخوانی در گلوست
زخم مسماریست  در پهلوی دوست
عشق گاهی ذکر محبوب است  بر نی های تیز
گاه در چشمان مشکی  اشک ریز
عشق گاهی خاطر فرهاد و شیرین می کند
گاه میل لیلی اش  با جام مجنون می کند
عشق گاهی تاری یک آه بر آیینه ای
حسرت نا دیدن معشوق در آدینه ای
عشق گاهی موج دریا می شود
گاه با ساحل هم آوا می شود
عشق گاهی  چاه را منزل کند
یوسفین دل را  مطاع دل کند
عشق گاهی هم به خون آغشته شد
با شقایق ها نشست و  هم نشین لاله شد

عشق گاهی  در فنا معنا شود
واژگان دفتر  کشف و تمناها شود
عشق را گو  هرچه  می خواهد شود
با تو اما  عشق  پیدا می شود
بی تو اما عشق کی معنا شود؟

دوشنبه 15 مرداد 1391 - 2:41:56 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


دیکته سال 1393


برای پیشرفت در زندگی این ۱۰ کار را کنار بگذار


فقر از دیدگاه استاد علی شریعتی:


سخنانی زیبا از دکتر وین دایر


زندگی عاشقانه رایانه ای !


این کشتی دارد غرق می شود!


کلمات کلیدی


تفسیر عشق


شعر عرفانی از آیت الله معصومی معروف به آملا علی همدانی سالهای دور


وصیت نامه زنده یاد ابوالقاسم حالت


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

40588 بازدید

265 بازدید امروز

205 بازدید دیروز

1214 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements