×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

سخنان بزرگان با معنا

خوش به حال قدیمی ها که مردن! وگرنه از غصه می مردن!

داشتم با خودم فکر می کردم قدیمی ها چطوری زندگی می کردن؟
ما چه جوری زندگی می کنیم و آینده گانمون چطوری؟
قدیمی هایی که برای شستن لباس ها و کهنه های بچه هاشون باید وسط سرمای زمستون یخ حوض رو می شکستن هیچ وقت فکرش رو می کردند که پَمپرس و مای بِی بی به زودی به بازار می یاد و یه ماشینی می یاد که با فشار دادن یه دکمه و ریختن پودر تو مخزنش خودش آب رو تا 30 درجه و بیشتر گرم می کنه و لباس ها رو تمیزِ تمیز می شوره!؟
یا اون ها که برای پخت و پز یا گرم شدنشون، باید هیزم جمع می کردن هیچ وقت می تونستن تصور کنن که ما با یه اسپیلت گرم و سرد و فشار دادن یه دکمه رو کنترل، فضامون رو گرم یا سرد کنیم؟ یا با قرار دادن مواد غذاییمون تو مایکروویو و فشار دادن دکمه ی برنامه ی مورد نظرمون غذا رو آماده کنیم!
چقدر یه زن که تو دویست سال پیش زندگی می کرده اگه الان بیاد توی روزگار ما و زندگی های ما رو ببینه تعجب می کنه؟
ما چی؟
ما از چه تغییراتی توی زندگی آیندگانمون تعجب می کنیم؟
واقعاً چی مونده برای رفاه زندگی که ما نداریم؟
وقتی یه بچه ی کوچولو بودم نهایت آرزوم این بود که یه مخترع بشم مثل ادیسون و گراهام بل و تلفن تصویری رو اختراع کنم تا هر وقت دلم واسه مامان بزرگم تنگ شد بتونم ببینمش!
حالا سال ها ست که همه تو همه ی دنیا با یاهو و اُوو یا هزارتا برنامه دیگه به راحتی همدیگه رو می بینند و چقدر آرزوی من کوچیک شده و هیچ وقت فرصت مخترع شدن رو به دست نیاوردم...
ما خوشحال تریم یا قدیمی ها؟
ما سالم تریم یا اون ها؟
ما سرمون خلوت تره و بیشتر به هم سر می زنیم یا اون ها؟
من فکر می کنم اون ها سالم تر بودن چون بدن هاشون مدام در حال تحرک بود و ذهن هاشون هم درگیر همون کاری که می کردن.
اون ها خوشحال تر بودن چون لذت ساختن و به دست آوردن رو تجربه می کردن.
اون ها با همه ی مسافت های دورشون بیشتر و صمیمی تر همدیگه رو می دیدن چون فرصتی داشتن که از هم دور بشن و دلشون تنگ بشه و بعد لذت نوشتن نامه ،منتظر شدن برای جواب، چشیدن طعم دلتنگی وشادی از دیدن همدیگه رو تجربه می کردن ما تو فیس بوک عکس های مسافرت های همدیگه رو می بینیم و دیگه از هم نمی پرسیم چی کارا می کنی کجا ها رفتی؟ اون ها دور کرسی جمع می شدن و بزرگترها براشون قصه می گفتن شاهنامه می خوندن شب نشینی میرفتن و ما....
اون ها از ما شاد تر بودن!
من فکر می کنم حتی نسل قبلیمون هم از ما شاد تر بودن. با معنا تر بودن
پدر و مادرهامون یه جور دیگه زندگی هاشون با معنا بود یه جور دیگه لذت می بردن و کار می کردن.
خدای اون ها براشون ملموس تر بود.
روزهای ما خط خطی شدن...
هدف های ما گم شدن ...
عشق هامون تاثیر هورمون و شهوته!
دیگه مثل قدیم پول هامون رو پس انداز نمی کنیم تا یه چیزی بخریم هر عروس و دامادی وسایل استفاده ی سال ها بعدترش رو هم،تو جهیزیه اش می بره!
مثلاً بی رودربایستی شدیم و در اصل با هم شرم و حیا  نداریم  ، راحت می ریم تو شکم هم و در می یایم و بعدم می گیم من که چیزی نگفتم
مرد از مردی افتاده زن از زنی...
مرد هامون تعصبی داشتن که زنشون دیر وقت تنها نمونه. زن ها حرمتی داشتن که مردشون از راه که می یاد گرسنه نمونه.
این روزها ما چقدر تنهاییم؟
چقدر خسته ایم؟
چقدر گرسنه ایم؟
چشم هامون ،دل هامون ،دست هامون ... و چقدر شکم ها سیر شده!
دلم برای نسل خودم و نسل های بعد از خودم می سوزه...
که ساندویج هاشون تو مایکروویو دم سوپر گرم می شه و یک دقیقه می بلعند اما دل هاشون چی... ...   

جمعه 29 تیر 1391 - 2:55:11 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


دیکته سال 1393


برای پیشرفت در زندگی این ۱۰ کار را کنار بگذار


فقر از دیدگاه استاد علی شریعتی:


سخنانی زیبا از دکتر وین دایر


زندگی عاشقانه رایانه ای !


این کشتی دارد غرق می شود!


کلمات کلیدی


تفسیر عشق


شعر عرفانی از آیت الله معصومی معروف به آملا علی همدانی سالهای دور


وصیت نامه زنده یاد ابوالقاسم حالت


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

40596 بازدید

273 بازدید امروز

205 بازدید دیروز

1222 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements